قلب های طلایی 5
- تاریخ ایجاد در چهارشنبه, 22 ارديبهشت 1395 12:46
- بازدید: 4506
به جای مقدمه
روح نوشته هایم را که بیست سال پیش (دهه 1370 شمسی) در این باب، به زبانی ساده نگاشته ام در قالب سلسله نوشتار قلب های طلایی می آورم.
قلب های طلایی از نیکی و نیکوکاری و خدمت خسته نمی شوند. آنان تا آخرین لحظه ی عمر خود با عشق تمام به روش خود مشغولند.
روزی با یکی از دوستان آدم کوچولویی بر سر محبت و خدمت به همنوع صحبت می کردم او همواره فقط منافع خویش را می دید و بس ... هنگامی که در بحث شکست خورد چون ابتدای بحث می گفت: اصلاً خوبی و خوبی کردن بد است!
(اگر چه استاد سعدی فرمودند:
با مدعی نگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در درد و خود پرستی
ولی من در نهایت گستاخی و جسارت این بیت را برای خود این گونه می خوانم:
با مدعی بگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر نمیرد از درد و خود پرستی)
بالاخره تسلیم شد اما گفت: فرض کنیم من این گونه باشم ولی با یک گل بهار نمی شود.
گفتم اتفاقاً با یک گل بهار می شود. خندید. گفتم آری همیشه بهار با یک گل شروع می شود و آن گلی است که زودتر از همه می شکفد (البته اگر بتوان زمان را تا حد بی نهایت ریز کرد ...) در ثانی تعداد این گل ها که آن ها را قلب های طلایی نامیدم بسیارند نه یکی ...
به خاطر بسپاریم که بهار با یک گل شروع می شود و آن گلی است که زودتر از همه می شکفد.
پس با یک گل هم بهار می شود...