به بهانه حیوانات اما برای خود
- تاریخ ایجاد در چهارشنبه, 21 تیر 1402 06:06
- بازدید: 1281
ساعت چهار بعدازظهر بود
سه شنبه بیستم تیرماه 1402
در ماشین اسنپ با آقای راننده که جوانی 33 ساله بود و تحصیل کرده ی روانشناسی ، مشغول همصحبتی بودم (آقای راد)
رسیدیم به میدان مادر یا بقولی میدان محسنی
کبوترهای زیادی را دیدم وسط ان میدان کوچک که در حال تغذیه از اضافات نان های ساندویچی بودند
در حال دور زدن میدان بودیم، موتور سواری رسید و شروع کرد به افزودن آن نان ها
حسرت خوردم که امکانی نداشتم تا برای آن نازنین ها آب تهیه کنم که واجب تر از آن نان ها بود آنهم در آن هوای سوزان
بسرعت ساعتم را دوباره چک کردم دیدم به زمان مقرر مطب دندانپزشکی نمی رسم اگر آنجا پیاده شوم و برایشان آب مهیا کنم
به خود گفتم بعد بیایم این کار را انجام دهم
حسی بمن گفت تلاش کن
بگو
سکوت نکن
و نگذر
وسط حرف هم صحبتم دویدم
گفتم نگاه کن خدا خیرش دهد اما این طفلک ها آب ندارند آب باید برایشان تامین کرد
جوان بدون مکث پاسخ داد الان همین الان
کشید کنار و انتهای دور میدان نگه داشت
ذوق زده گفتم آب داری؟
ظرف یکبار مصرف داری؟
گفت درستش می کنم
با شتاب از صندوق عقب بطری آب یکبار مصرفی را درآورد و از وسطش برید
از بطری آب دیگری آن بطری نیمه را پر کرد
و دوید و هر دو را وسط میدان گذاشت
دور اندیشی اش که بطری آب نیمه پر را هم آنجا گذاشت تا دیگران پس از کم شدن آب بطری بریده شده در آن بریزند من مست شده را مست تر کرد
نشست پشت فرمان
گفتم آفرین مرحبا
همین کار برای امروزت بس است
ادامه دادم، قطعا از این پس اهالی با دیدن ظروف آب، آب هم انجا خواهند گذاشت
رسیدم به مقصد
خداحافظی گرمی کردم و شماره اش را هم ذخیره نمودم.
با خود فکر کردم چقدر انسان های عملگرا می توانند اثر گذار باشند. آن جوان آنجا بدعتی نیکو نهاد
مشکل اصلی جامعه ی ما عدم حس مسئولیت آحاد جامعه است و بی تفاوتی اکثر ماها در قبال اطرافمان
و جالب اینکه حتی برخی نیکودوستان که وقتی می بینند شما کار نیکی انجام می دهید صرفا از شما تشکر می کنند و شما را تشویق. درحالیکه می توانند خودشان هم در روش و کار شما سهیم شوند
به امید رشد روزافزون عملگرایی در جامعه مان
همین